پارت 7 ناظر محترم لطفا منتشر کن:) پلیز:))♡
البته! دراکو : خب...16 سالمه و با دختری که پدرم ازش متنفره اومدم لندن لوکاس : دوسش داری؟ دراکو : چی؟ نه..نه یعنی اون فقط یه دوسته دوست معمولی ( آره فقط دوست😂) لوکاس : واقعا؟ خب پس چرا باهاش اومدی اینجا؟ دراکو : اون دختر به جرم ق..ت.ل متهم شده ولی لوکاس : بی گناهه؟ دراکو : آره من مطمئنم حالا ما دنبال قا...ت.ل اصلی می گردیم یه بار ترمز ماشین و دستکاری کرد ولی زنده موندیم....لوکاس : چطور میخوای پیداش کنی؟ دراکو : نمیدونم...واقعا گیج شدم لوکاس : شما از کجا اومدید؟ دراکو : هاگوارتز! لوکاس : هاگوارتز؟ واقعا؟ میدونم کجاست ولی قبلا یکی از دوستام اونجا بوده واسه من نامه نیومد دراکو : ناراحت نباش گوشیم زنگ خورد وای دیانیرا! گوشیو دم گوشم گذاشتم ( الو؟ + دراکو؟ کجایی؟ دیوونه میدونی چقد نگرانت شدم؟ دراکو : نگران من؟ + نه...نه خب حالت کامل خوب نشده نباید بری بیرون چرا باید نگرانت باشم دراکو : یکم اومدم بیرون....چند دقیقه دیگه برمیگردم مراقب خودت باش خدافظ ) لوکاس : دختره بود؟ دراکو : آره دیانیرا اسمشه دختر باحالیه البته خیلی لجباز و بامزه اس لوکاس : اسمش عجیبه ولی قشنگه دراکو : من باید برم دیر برم عصبانی میشه لوکاس : می رسونمت یه موتور دارم دراکو : ممنون دنبال لوکاس راه افتادم و چشمم به یه موتور مشکی خورد که با رنگ بنفش پررنگ تزیین شده بود مثل اینکه بنفش و دوست داری لوکاس : خیلی رنگ مورد علاقه تو چیه؟ دراکو : سبز و مشکی لوکاس : مشکی با همه رنگا خفنه بپر بالا دراکو : سوار موتور شدم با سرعت بالا حرکت کرد....
آدرس؟ دراکو : تو همین خیابونه...ته خیابون رسیدیم ممنون لوکاس : کاری نکردم داداش فقط شمارتو بده اگه بهم نیاز داشتی بتونی پیدام کنی دراکو : شماره رو بهش دادم قبل از اینکه بره در خونه باز شد و دیانیرا عصبی و کلافه بدون هیچ نگاهی به لوکاس سمتم هجوم اورد و با مشت بهم میزد خندم گرفته بود دیانیرا : دیوونه.... هیچ معلوم هست کجا رفتی؟ میدونی چند ساعته منتظرتم؟ لوکاس : واقعا از رفتارش خندم گرفته بود مثل بچه ها دراکو رو میزد دراکو ام فقط می خندید دراکو : آروم باش دیا؟ آروم باش بانو خب خسته شدم تو خونه تو ام خواب بودی دیانیرا : حداقل بهم میگفتی..... تازه فهمیدم یه پسر داره بهمون نگاه میکنه و میخنده شما کی هستی؟ لوکاس : کلاه کاسکت و از رو سرم برداشتم و از موتور رفتم پایین و روبه روی دیانیرا وایستادم و دستمو گرفتم سمتش من لوکاسم یه جورایی رفیق دراکو دیانیرا : نگاه متعجبی به دراکو انداختم با سر تایید کرد سمت پسره برگشتم و بهش دست دادم و لبخندی زدم منم دیانیرام لوکاس : خوشبختم دراکو : من میرم داخل دیانیرا : کجا؟ وایسا لوکاس اگه میخوای بیا داخل لوکاس : نه ممنون یکم کار دارم فعلا... سوار موتور شدم و حرکت کردم دیانیرا : پس دوست پیدا کردی؟ دراکو : آره خب دختر بیا تو دیگه دیانیرا : رفتم داخل و چشم غره ای به دراکو رفتم و رو مبل نشستم مامانم زنگ زد دراکو : چیز مهمی گفت؟ دیانیرا : آره دراکو : چی گفت؟ دیانیرا : با پدرت حرف زده دراکو : چ..چی؟ درمورد چی؟ دیانیرا : پدرت قبول کرده هاگوارتز نری ولی تا وقتی لندن هستیم باید به یه مدرسه عادی بریم دراکو : چرا؟ / من چه میدونم شازده مثل اینکه مجبوریم بریم مدرسه
دراکو : یعنی قبول کرده بهت کمک کنم؟ دیانیرا : نه! فقط قبول کرده هاگوارتز نری دراکو : خب باشه فردا ثبت نام میکنیم دیانیرا : باشه دراکو : گرسنمه دیانیرا : پیتزا سفارش بدم؟ دراکو : نه غذا دوست ندارم کیک میخوام بیا درست کنیم دیانیرا : اوکی پاشو شازده رفتیم سمت آشپزخونه دراکو : یه سطل آرد جلومون بود نگاهی به دیانیرا انداختم و لبخند مرموزی زدم یه مشت آرد برداشتم و زدم به صورتش دیانیرا : عه نکن...دراکو : آرد بهت میاد دیانیرا : دستمو زدم تو آرد و به موها و صورتش زدم دراکو : باز زدی به موهام مشکلت با موهام چیه؟ دیانیرا : موهات باحاله اصلا دوست دارم موهاتو بهم بریزم مشکلیه؟ دراکو : یه مشت آرد پرت کردم سمتش نه مشکلی نیست...تا وقتی تلافی هست دیانیرا : دیگه خندم گرفته بود همه جا پر از آرد بود از خنده پخش زمین شدم دراکو ام افتاد زمین صدای خنده همه جا رو پر کرده بود حس خوبی داشتم دراکو : خب کیکم درست نکردیم دیانیرا : ولی خوش گذشت دراکو : آره....خب بهتره کیک درست کنیم دیانیرا : در و دیوار آردی شده بود مواد کیک و درست کردیم و گذاشتم تو فر نشستم رو مبل خب شازده اینم از کیک....یکم کیک خوردیم نگاهی به ساعت انداختم نصف شب بود ماه توی آسمون نمایان بود رو مبل دراز کشیدم و چشمامو بستم......دراکو : دیانیرا بیدار شو دیانیرا : عجیبه زودتر بیدار شدی دراکو : باید بریم دبیرستان دیانیرا : تند نشستم راست میگی من برم حاضر شم رفتم تو اتاق و یه بلوز صورتی با دامن مشکی کوتاه پوشیدم و آرایش ملایمی کردم موهامو شونه کردم و باز گذاشتم از اتاق رفتم بیرون دراکو : خب بریم بانو؟ دیانیرا : آره از خونه زدیم بیرون
آفتاب با نور درخشان به همه جا می تابید چند خیابون اونطرف تر یه مدرسه بود رفتیم داخل دراکو : سلام آقا +شما؟ دراکو : میخوایم تو این مدرسه بمونیم + اسم و سن؟ دراکو : دراکو مالفوی 16 سالمه دیانیرا : دیانیرا اسمیت منم 16 سالمه + خب میتونید بمونید برید کلاس As دراکو : نگاهی به دیانیرا انداختم و راه افتادیم و رسیدیم به کلاس در زدم و رفتیم داخل چشمم به یه نفر خورد انتظار نداشتم اینجا ببینمش!
ناظر عزیز و محترم لطفا لطفا منتشر کن رد نشه خواهش میکنم:) میدونی با منتشر کردن این تست چقد خوشحالم میکنی:))پس منتشر کن ناظر مهربونم💚☺تنک:) لایک و کامنت فراموش نشه♡♡
اگر پسندیدی، لایک کن و به سازنده انرژی بده!
رفقا داستان و شاید چند روز نزارم چون ممکنه خونه نباشم ولی هروقت خونه بودم میزارم:)
پارت بعد و دیشب گذاشتم رد شد💔
عالی میشه یکم از روت کپی کنم برای ی جاهایی؟خیلی رمانت عالی
فقط ی دوست معمولی😂👌🏻🙄
هومم فقط دوست😂
پارت بعد دوباره رد شد💔😔
سلام عزیزم خیلی عالی
تنکک
عالی
فقط اونجاش که گفت فقط یه دوست معمولیه و گفتی اره فقط یه دوست😂اصن بخواد نخواد دریکو باید عاشقش بشه دست خودش نیست دست نویسندست😂✨️
عالییی
مرسییی:))
اهوم😂خخ💔😂
تنکک
میتونم بپرسم چرا انقدر علاقه داری بد جا تموم کنی ؟😂😂
پارت بعد پلیز
چون میخوام هیجان شما رو واس پارت بعد بیشتر کنم😂💔تنکک شاید گذاشتم ولی احتمال زیاد فردا:))♡
اگه اون یارو که با دراکو دوست شده همون قاتل باشه چی🗿
تنکک:))♡ممکنه ولی احتمالش کمه:)
بهت اجازه میدم پارت بعدیو تا امشب بزاری😂😌من خیلی مهربونم نگفتم تا ی ساعت دیگ
چیزی تو ذهنم نی شاید گذاشتم اوکی مهربون😂💔
واییی😂😂😂
محشر بود🌌🫂
مرسییی:))مث شما